~[•••ماه شب تارم:)💜🌙•••]~ پارت 13
پانیذ:رضا نرو اونجااا
دیگه دیر بود
نیکا زیر پتو در حال گریه کردن بود و متوجه ما نشده بود..
میخواستم بیام بیرون که
خاله راحل از پایین داد زد:رضا جان پسرم کجایی
اولین راهی ک به ذهنم رسید کمد بود
پانیذو اوردم پایین تر و بغلش کردم یواش در کمدو باز کردمو رفتیم اون تو
گذاشتمش پایین
(حرفاشون آهستس)
پانیذ:رضااا چرا حرف منو گوش نمیدیی
_چه میدونستم میخواستی بگی نیکا اینجاس؟
پانیذ:واییی رضاااااااااااااا
_جانمم پانیذذذذذذ
دیگه صدای گریه نیکا نمیومد
پانیذ:ادا منو درمیاری نردبوننن؟
_ارع مشکلیه؟دوس دارم ادا زنمو دررارم باید از تو اجازه بگیرم؟(نه باید از ذهن من ک این ماجراها ازش میاد اجازه بگیری☺️🪓)
پانیذ:گگگگگ اصن تو..
حرفش با صدای آرمیتا قط شد
آرمیتا:نیکا پانیذو ندیدی؟رضامو چی؟
نیکا:ندیدمشون
ارمیتا:باش برو راحل چیپس و پنیر درست کرده
نیکا:هوم باش
ارمیتا:اه پس اینا کجان
دستمو گذاشتم رو دهن پانیذ و از پشت کشیدمش تو بغلم
در کمدو باز کرد...
سلام بر فرزندم خماری☺️🪓
البته الان یه پارت دگم میذارما😂
دیگه دیر بود
نیکا زیر پتو در حال گریه کردن بود و متوجه ما نشده بود..
میخواستم بیام بیرون که
خاله راحل از پایین داد زد:رضا جان پسرم کجایی
اولین راهی ک به ذهنم رسید کمد بود
پانیذو اوردم پایین تر و بغلش کردم یواش در کمدو باز کردمو رفتیم اون تو
گذاشتمش پایین
(حرفاشون آهستس)
پانیذ:رضااا چرا حرف منو گوش نمیدیی
_چه میدونستم میخواستی بگی نیکا اینجاس؟
پانیذ:واییی رضاااااااااااااا
_جانمم پانیذذذذذذ
دیگه صدای گریه نیکا نمیومد
پانیذ:ادا منو درمیاری نردبوننن؟
_ارع مشکلیه؟دوس دارم ادا زنمو دررارم باید از تو اجازه بگیرم؟(نه باید از ذهن من ک این ماجراها ازش میاد اجازه بگیری☺️🪓)
پانیذ:گگگگگ اصن تو..
حرفش با صدای آرمیتا قط شد
آرمیتا:نیکا پانیذو ندیدی؟رضامو چی؟
نیکا:ندیدمشون
ارمیتا:باش برو راحل چیپس و پنیر درست کرده
نیکا:هوم باش
ارمیتا:اه پس اینا کجان
دستمو گذاشتم رو دهن پانیذ و از پشت کشیدمش تو بغلم
در کمدو باز کرد...
سلام بر فرزندم خماری☺️🪓
البته الان یه پارت دگم میذارما😂
۹.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.